کتابداری و اطلاع رسانی

این وبلاگ برای شما دوستان کتابدار و کلیه کسانی که به کتاب و کتابداری علاقمند هستند طراحی شده است.

کتابداری و اطلاع رسانی

این وبلاگ برای شما دوستان کتابدار و کلیه کسانی که به کتاب و کتابداری علاقمند هستند طراحی شده است.

روند رشد ادبیات کودکان در ایران

روند رشد ادبیات کودکان در ایران

ایران کشوری است با تمدنی 6 هزارساله و تاریخ مدون 2500ساله با آثار در خشانی در ادبیات. شواهدی در دست است که قبل از اسلام به تربیت کودکان توجه می شده، اما خواندن همگانی نبوده و دسترسی به مواد مکتوب از دایره ی خواص پا را بیرون نگذاشته است و سهیم شدن توده های مردم در بخش هایی از ادبیات مکتوب از طریق نقل شفاهی صورت  می گرفته است. ضمن آن که پهنه ی ادب عامیانه در خدمت کودکان بوده است. در دوره ی اسلامی عای رغم تأکیدها و توصیه های بی شمار بر اهمیت تربیت کودکان قائل شدن فراغت هفت سال اول حیات همه ی تلاش هایی که  صورت گرفته بیشتر جهت تربیت دینی و پس از آن تربیت مکتبخانه ای بوده است و سلسله ی هزار و اندی ساله ی آثار بزرگ ادبی نظیر شاهنامه فردوسی، قابوس نامه، کلیله و دمنه، گلستان، مثنوی مولانا و موش و گربه خالی از پیام ها و نکته هایی که کودکان می توانسته اند آن را درک کرده و از آن لذت ببرند نیست، ولی به دلیل شرایط دائمی توده های وسیع مردم که مرتباً در معرض هجوم ها و منازعات بوده اند فرصت نهادی شدن سواد و دسترسی وسیع به مواد مکتوب برای همگان فراهم نیامده است. انقلاب مشروطیت و ورود صنعت چاپ به ایران و گسترش اندیشه های آزادیخواهانه و نو شدن اندیشه های تربیتی، تأسیس مدارس جدید همگی سبب شده که کودکان در مراکز دایره ی توجه قرار بگیرند و بتدریج دارای ادبیات خاص خود شوند. ابتدا با آثاری روبه رو هستیم که برای تدریس در مدارس جدید تألیف شده اند سپس به تدریج با تلاش های شخصیت هایی آگاهی چون جبارباغچه بان، صبحی مهتدی، عباس یمینی شریف، و صمد بهرنگی ادبیات کودکان هویت مستقلی پیدا کرده است و به رشد کمی و کیفی خود ادامه می دهد. دگرگونی های اجتماعی اواخر دهه ی پنجاه سبب و قفه ای چند ساله در این روند رشد است، ولی مجدداً با به میدان آمدن نسل جدیدی از نویسنده و تصویرگر، ناشر، منتقد و مدرس ادبیات کودکان، این ادبیات به رشد خود ادامه می دهد و در صحنه های بین المللی نیز حضوری فعال می یابد. جایگاه ادبیات کودکان ایران در شرایط فعلی ورود به مرحله ی چهارم یعنی خلق مستقل ادبی است؛ ولی بر سر راه کیفی شدن ادبیات کودکان موانعی وجود دارد که باید آن را در مشکلات عمومی مربوط به کتاب دید که از آن جمله است ممیزی پیش از انتشار.

منبع: ادبیات کودکان و نوجوانان و نرویج خواندن/ ثریا قزل ایاغ 

نظرات 1 + ارسال نظر
chris جمعه 7 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:04 ب.ظ http://mohammadjoel2014.blogsky.com

مهم ترین اصل درباب ادبیات کودک ونوجوان،رعایت "واقعیت"می باشد؛کودک هر چند حق دارد در مورد نا امیدی و اعمال وحشیانه نشنود،اما مستحق شنیدن واقعیات نیز هست...مثال:نباید به کودک بگوییم:حسادت نکن،کار زشتیست،هرگز نباید حسود باشی...بلکه باید گفت:سعی کن حسادت نکنی،ولی خب چه کنیم،بعضی مواقع حسادتمان می آید...متاسفانه در ادبیات کشور ما این امر یعنی دوری از واقع نگری باعث پیدایش آثار مضحکی می شود؛از طرفی باید مفاهیم کاملا غیر مستقیم بیان شوند؛دیگر زمان آن نیست که به مخاطب پند بدهیم،نباید درون مایه مستقیما بیان شود.چرا می گوییم درختان راقطع نکنید؟چرا عواقب قطع درختان را نمی گوییم؟باید نتیجه گرفتن را برعهده ی خود کودک گذاشت،باید به هوش وی اعتماد کرد و دانست آن ها هم قوهی نقدپذیری بالایی دارند...نکته مهم دیگر بیان مسایل روز جامعه ای درحال توسعه برای قشر نوجوان می باشد؛یاد خاطره ای می افتم:در دوران جنگ جهانی اول،پسری فرانسوی در آلمان به دنیا آمد،زمانی که وی متولد شد،موسیقی مانش کلام دار ژرمنی در بیمارستان پخش می شد،هفده سال بعد مادر پسر فرانسوی ،او را در اتاقش دید که موسیقی بیگانه ای زمزمه می کند؛بله!پسر در حال زمزمه موسیقی مانش نظامی آلمان بود!در پابان جمل بندی بدین صورت انجام می گیرد:کودک باهوش است،او می فهمد!
خب فاطمه خانم،اینم به تلافی این که قالب وبلاگمو عوض کردی؛من نویسنده هستم و دومین کتابم مهر چاپ میشه،امیدوارم از این مقاله کوتاه استفاده کرده باشی


ممنونم دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد